به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه تخصصی وسائل کرسی علمی ترویجی بررسی نسبت اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی در سالن همایش ساختمان انجمنهای علمی حوزه برگزار شد. در این کرسی علمی ترویجی که از سوی دفتر مرکز راهبردی مطالعات اسلامی اقتصاد مقاومتی حوزههای علمیه برگزار میشد، ابتدا جناب آقای دکتر توکلی(عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره)) به ارائهی مقالهی خود پرداختند و سپس جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر میرمعزی(معاونت پژوهش حوزههای علمیه) و حجت الاسلام والمسلمین دکتر معصومی نیا(عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی) به نقد دیدگاه وی پرداختند.
مشروح این نشست به شرح زیر است:
دکتر توکلی: موضوعی که بنده میخواهم به آن بپردازم، رابطه و نسبت اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی است. سوال این است که این دو حوزهی مطالعاتی چه ارتباطی با هم دارند؟ تلقیهای مختلفی از نسبت اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی شده و شاید بشود گفت که وجوه اشتراکی بین این تلقیها هست مثلاً آقای دکتر میرمعزی در مقالهای که سال ۱۳۹۱ منتشر کردند، اقتصاد مقاومتی را به عنوان مدل اقتصادی نظام اقتصادی اسلام برای شرایط حاضر تعریف کردهاند یا جناب آقای دکتر عبدالملکی نسخهی معاصر نظام اقتصاد اسلامی دانستهاند، اقای دکتر یوسفی آن را به عنوان الگوی الهام بخش از نظام اقتصادی اسلام؛ برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی و مقاومساز و زمینهساز رشد تلقیکردهاند که عمدتا تمرکزشان در بیانی بوده است که در سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی آمده است. ما در این کتاب خاکریز اقتصادی؛ خوانشی بر اقتصاد مقاومتی سعی کردیم این ایده را مطرح کنیم که اقتصاد مقاومتی میتواند الگوی اسلامی برای مقاومسازی اقتصاد من جمله اقتصاد ایران باشد.
اما قبل از اینکه این بحث را ارائه بدهم شاید تفکیک بین دو مفهوم خیلی مهم باشد که گاهی اوقات در تحلیلها این دو مفهوم خیلی خوب از همدیگر جدا نمیشوند و آن این است که گاهی اوقات ما اقتصاد مقاومتی را استفاده میکنیم و منظورمان یک اندیشه است و یک بدنهی نظری است که از آن به عنوان الگوی اقتصاد مقاومتی یاد میشود و در کاربرد دیگری اشاره میشود به یک عینیت خارجی و ما میگوییم اقتصاد مقاوم.
تبیین مساله در بیان رهبر انقلاب
شاید بشود گفت که از هر دو تعبیر در بیانات مقام معظم رهبری استفاده شده است. مثلا آمده است که اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط تحریم و فشار و دشمنی و خصومتهای شدید میتواند تعیین کننده رشد و شکوفایی کشور باشد. در اینجا اشاره میشود به یک پدیده و نظام اقتصادی که نظامش مستحکم است و درمقابل فشارها میتواند خودش را حفظ کند و آن را جذب کند و احیانا به روند خودش ادامه دهد.
ولی اگر در تعبیر دوم دقت بفرمایید که در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی آمده است؛ به سمت اندیشه رفته است و گفته که یک الگوی اقتصادی بومی و علمی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی که الگویی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام است. در واقع میشود اینطور تعبیر کرد که این الگویی است برای مقاومسازی یا الگویی است برای ایجاد یا تدوین یک اقتصادی که در شرایط فشار میتواند مقاومت کند.
یا آمده است که اقتصاد مقاومتی یعنی مقاومسازی و محکمسازی پایههای اقتصاد که این هم به عینیت اشاره میکند. در بیانات مقام معظم رهبری گاهی اوقات از واژهی اقتصاد مقاوم نیز استفاده شده است که ناظر به همین قضیه است. یا در اقتصاد مقاومتی یک رکن اساسی و مهم مقاوم بودن اقتصاد است. اینجا شاید هر دو تعبیر آمده است؛ یعنی در بررسی اندیشهی اقتصاد مقاومتی یک رکنش بحث اقتصاد مقاوم است.
یا در بیانات دیگر ایشان که میفرمایند اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصادی که از درون میجوشد؛ بیان مختصات یک اقتصاد مقاوم است. بهگونهای میشود گفت که این دو با هم مرتبطاند یعنی وقتی شما دارید مختصات اقتصاد مقاومتی را میدهید برخی از اجزای اندیشهی اقتصاد مقاومتی را هم میگویید ولی گاهی اوقات احساس میشود که این دو از هم تفکیک نمیشود.
من سعی میکنم این دو بعد مفهومی اقتصاد مقاومتی را از هم تفکیک کنم و بگویم که چه فایدهای دارد. که ما گاهی اوقات اقتصاد مقاومتی را به مفهوم یک الگو یا نظریه در زمینهی اقتصاد مقاوم میدانیم و گاهی اوقات اقتصاد مقاومتی را به مفهوم اقتصاد مقاوم می دانیم که قاعدتا این دو با هم ارتباط دارند. یعنی نظریهی الگوی اقتصاد مقاومتی در رابطه با اقتصاد مقاوم هست و به ابعاد آن میپردازد.
اگر ما این دو سنخ مفهوم را بپذیریم و من برگردم به تعبیری که دکتر میرمعزی داشتند یا اساتید دیگر که تعاریفی دیگر داشتند، فرض میکنیم که هر دو تعبیر درست است. انگار دو نوع بیان در تعاریف وجود دارد؛ یک وقتی ما یک نظام اقتصادی اسلام داریم به عنوان یک پدیده؛ یک وقتی یک نظام اقتصاد مقاومتی داریم و وقتی از حوزهی پدیده بیرونی نگاه میکنیم، سوال این است که آیا نظام اقتصاد مقاومتی همان نظام اقتصادی اسلام است؟
یک تعبیر این است که بگوییم این دو یکی هستند، یا بگوییم که نظام اقتصاد مقاومتی همان نظام اقتصادی اسلام است؛ منتها ما آمدیم در بعد غیرشکننده بودن و مستحکم بودن آن تاکید کرده ایم. چنانچه در ادامهی بحثم میخواهم این وجه را تقویت کنم که یک مقداری ادبیات اقتصاد مقاومتی را در جانماییاش در ادبیات اقتصاد اسلامی دقیقتر مشخص کنیم؛ یعنی ما ممکن است به ادبیات نظام اقتصادی با نگاه مقاوم سازی و استحکام و شکنندگی نگاه کنیم و یک ادبیاتی تولید کنیم، ممکن است ادبیات نظام اقتصادی را از یک بعد دیگر مثلا بحث عدالت نگاه کنیم؛ و حتی میشود که اینها با هم تلفیق بشوند.
اما اگر اقتصاد مقاومتی را بخشی از اندیشهی اقتصاد اسلامی دانستیم سوال میشود که ارتباط میان این دو اندیشه چیست؟ بالاخره قبل از اینکه بحث اقتصاد مقاومتی مطرح بشود، بحث اقتصاد اسلامی مطرح بوده است. آیا وقتی اندیشهی اقتصاد مقاومتی مطرح شد ما تغییر موضع دادیم؟!
یعنی بهجای اندیشه اقتصاد اسلامی باید بگذاریم اقتصاد مقاومتی؟ یا نه –تعبیری که من بیشتر رویش استدلال میکنم این است که – نظریه اقتصاد مقاومتی به مفهوم یک اندیشه میتواند یکی از کلان نظریههای اقتصاد اسلامی باشد. با چه مفهومی؟ با این مفهوم که در نظریه های اقتصاد اسلامی ممکن است شما به اهداف مختلف توجه کنید و سعی کنید نظریهپردازی کنید.
مثلا وقتی که ما از سال ۹۰ مورد هجوم تحریم اقتصادی قرار گرفتیم، یک بعد نظام اقتصادی خیلی برجسته شد و آن این بود این اقتصاد دارد شکننده میشود و یک واکنشهایی ایجاد شده است، تورم در حال بالا رفتن است و سرمایهگذاری در حال کم شدن است. بعد اینجا متوجه شدیم که مقاومت اقتصادی و استحکام اقتصادی موضوع مهمی است و باید روی این هم نظر بدهیم. همانطور که در مقالهآمده است؛ اقتصاد تابآوری هم از سال های ۱۹۹۵ به این مسئله پرداختند. با این تعبیر من میخواهم برگردم به آن نسبتسنجی بین اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی.
بررسی مقایسه ای دو نظریه
قبل از بازگشت به این بحث باید این را بگوییم که اگر ما میخواهیم اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی را به عنوان دو بستهی نظری با هم مقایسه کنیم قاعدتا باید یک تفسیری از اقتصاد اسلامی نیز داشته باشیم. تعاریف مختلفی مطرح شده است؛ یک اقتصاددان اگر اشتباه نکنم مالزیایی به نام فرقامی، سال ۲۰۱۵ یک مقاله ای نوشته است و تعاریف اقتصاد اسلامی را لیست کرده است. وی میگوید تعاریف در چهار دسته میگنجد و میگوید اقتصاد اسلامی مطالعه یا برخی گفتهاند استخراج و بهکارگیری گزارهها و اصول اسلامی در اقتصاد است.
برخی گفتهاند اقتصاد اسلامی چگونگی دستیابی به اهداف اسلامی در اقتصاد و مقاصد شریعت است، برخی گفته اند اقتصاد اسلامی یعنی مطالعه مشکلات اقتصادی و راهحل آن در اسلام و برخی نیز تعریف رفتاری داشتهاند و گفتهاند اقتصاد اسلامی مطالعهی رفتار انسان مسلمان در انتخاب و تصمیمگیری است.
باتوجه به تعاریف اقتصاد اسلامی و همچنین تعریفی که از اقتصاد مقاومتی بیان شد میشود اینطوری نسبتبندی کرد که کسانی که اقتصاد مقاومتی را به عنوان شکل خاصی از نظام اقتصادی اسلام در شرایط کنونی ترسیم کردهاند؛ توجه عمده خود را به نسبت بین این دو نهاد معطوف کردهاند که البته میتوان بین دو بدنهی نظری مرتبط و نظام اقتصادی اسلام و نظام اقتصاد مقاومتی نسبتبندی کرد؛ البته باید بگویم که گاهی اوقات در ادبیات اقتصاد اسلامی، نظام اقتصادی به عینیت اقتصاد اسلامی نازل شده است هرچند که ما میتوانیم همین را به عنوان بدنه نظری هم بدانیم که ناظر به نظام اقتصادی عینی است.
به نظر میرسد که طرفداران تفسیر موقعیتی از اقتصاد مقاومتی، ادبیات اقتصاد مقاومتی را متفاوت از ادبیات اقتصاد اسلامی ندانند و قائل به نوعی برابری بین این دو باشند و یا حتی اقتصاد مقاومتی را مرحلهی تکمیلی اقتصاد اسلامی قلمداد کنند که توانسته متناسب با شرایط حاضر اقدام به ارائه الگو و مدل نماید.
رویکرد دیگری که میشود به این مسئله داشت این است که ادبیات اقتصادی مقاومتی را به عنوان کلان نظریههای اقتصاد اسلامی قلمداد کنیم. این کلان نظریه به دنبال ارائه راهبردهای اقتصادی برای مدیریت اقتصاد اسلامی با فرض وجود شرایط شکننده و تهدید کننده. در کنار این کلان نظریه میتوان از کلان نظریههای دیگری نظیر نظریه عدالت اقتصادی و نظریه رشد و پیشرفت اقتصادی سخن گفت.
در این چارچوب اقتصاد مقاومتی بخشی از تحلیل نظری گزارهها و اصول نظری اسلام در حوزه اقتصاد، اهداف اقتصادی اسلام و یا سایر موارد مورد اشاره در تعاریف اقتصاد اسلامی است. که شاید از بین تعاریف ما تعریف دوم را بپذیریم که چگونگی دستیابی به اهداف اسلامی در اقتصاد باشد، یکی از اهداف این است که اقتصاد مستحکم باشد پس قاعدتا میتواند ادبیات اقتصاد اسلامی در این بعد گسترش پیدا کند و ما اسمش را اقتصاد مقاومتی بگذاریم.
با توجه به تحلیلی که من عرض کردم قاعدتا باید دو زیر نظریه در حوزهی اقتصاد مقاومتی داشته باشیم : یکی نظریه آسیب پذیری با رویکرد اسلامی و دومی الگوی مقاومسازی با رویکرد اقتصاد اسلامی. اینکه ما از نظر اسلام میگوییم چهچیزی اقتصاد را شکننده میکند؟ و چگونه میتوان این شکنندگی را برطرف کرد؟
این تفکیک تقریبا در بیانات برخی محققان مورد استفاده قرار گرفته است، مثلا حاجاقای میرمعزی در مقالهای که سال ۹۱ ارائه دادند جهاد اقتصادی را عنصر اصلی در تعریف اقتصاد مقاومتی از دیدگاه اسلامی میدانند. به بیان و برداشت من یعنی نظریه مقاوم سازی اقتصاد مقاومتی با عنصر متفاوتی همچون جهاد اقتصادی توجه دارد که در رویکردهای مشابه مثل اقتصاد تعاونی مورد توجه نیست. فلذا ممکن است نظریه اقتصاد مقاومتی هم در آسیب شناسی و هم مقاوم سازی در رویکرد اقتصاد مقاومتی متفاوت باشد.
این خط تک را میتوان اینگونه ادامه داد در نظریهی آسیب پذیری با رویکرد اسلامی مثلا به طور نمونه ربا به عنوان یکی از عوامل مهم آسیب پذیری در رویکرد اقتصاد اسلامی و الگوی مشارکت در سود و زیان، الگویی برای مقاوم سازی است. شاید این چیزی است که الآن مقبول نشده است یعنی ما باز با یک شکلی از بانکداری ربوی میخواهیم اقتصادمان ضربهپذیریش رو کم کنیم در حالی که « و یمحق الله ربا...» یعنی این اقتصادی که با ربا عجین شده است خاک مذلت و انهدام بر رویش پاشیده شده است.
در خصوص تحلیل ارائه شده در بستر اقتصاد مقاومتی به عنوان یک اندیشه اسلامی ناظر به تجزیه و تحلیلهای آسیبپذیریهای اقتصاد و ترفندهای این مبحث در رویکرد اسلامی اقتصاد مقاومتی به بیانی دیگر متضمن آسیب شناسی اقتصادی در چارچوب اندیشه اقتصاد اسلامی با توجه به شرایط کشور است.
البته ممکن است ما بگوییم اقتصاد مقاومتی به عنوان یک اندیشه، یک اندیشهی عام است و اختصاص حتی به جامعه اسلامی هم ندارد. یعنی اگر ربا شکننده است در امریکا هم شکننده است. و با این مفهوم ممکن است ما بگوییم اقتصاد مقاومتی در هر بستر بومی اگر بخواهد اجرا بشود شاید خودش نیاز به نظریه پردازی تکمیلی دارد که حالا در شرایط فعلی ایران شما این را چگونه با هم تطبیق میکنید.
چیزی شبیه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. از این رو اقتصاد مقاومتی بر پایهی دو مولفهی تشخیص آسیبپذیری نظام اسلامی و ارائه راهبردهای ایمنساز در چارچوب اندیشه اسلامی استوار است. شاید در تاکیدات مقام معظم رهبری هم به گونهای به این داستان اشاره شده است و بحث الگوی بومی آمده است. بالاخره باید ما یک مدل داشته باشیم که چگونه هم روند رو به رشدی داشته باشد و هم آسیبپذیریهایش کم باشد.
در دانشگاه تربیت مدرس من مقالهای داشتم در مورد نسبتسنجی بین نظریه توسعه و نظریه اقتصاد مقاومتی داشتم که این دو چطور میشود که به هم ملحق شوند. یک بخشی از آن را در اینجا آوردم که قاعدتا اگر ما نظریهی پیشرفت و نظریه اقتصاد مقاومتی را جزئی از نظریهی اقتصاد اسلامی بدانیم؛ میتوان این دو ادبیات را با هم ترکیب کرد و ما در برنامهریزی توسعه ممکن است چنین اقتضائاتی داشته باشیم.
مثلا ما وقتی برنامهریزی توسعه و برنامهریزی پیشرفت داریم، هدفگذاری مقاومت اقتصادی در فرآیند رشد و توسعه به عنوان یکی از اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت قرار میگیرد و آسیبشناسی مقاومت اقتصادی هم قاعدتا باید در برنامه باشد. شاید بتوان اینگونه بیان کرد که سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی پیوست اقتصاد مقاومتی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خواهد شد که باید اینها داخل آن تلفیق شود و بر اساس آن ما بیاییم نظریه پردازی کنیم.
بررسی عناوین موازی اقتصاد مقاومتی
و نکتهی آخر را اختصاص میدهم به نظریههای بدیع. و یک نظریههای بدیعی که خیلی رویش بحث شده است و ادبیاتش هم ترجمه شده است نظریهای است که با عنوان تابآوری اقتصادی مطرح شده است. نظریهی وی مبتنی بر این است که مقاومت اقتصادی یکسری متغیرهای ورودی اقتصادی دارد مثل ثبات اقتصاد کلان، کارآمدی بازار خرد؛ یک قسم هم متغیرهای سیاسی دارند، یک قسم هم متغیرهای اجتماعی دارند مثل توسعهی اجتماعی.
ما گفتیم اقتصادی مقاوم است که مردمبنیان، درونزا، برونگرا ، دانشبنیان و عدالتبنیان باشد و همچنین پیشرو باشد و بحث فرهنگ جهادی را در درون خود داشته باشد. به بیانی که من در اینجا آوردم این است که ما وقتی میخواهیم نظریههای بدیل اقتصاد مقاومتی که من در کتاب خاکریز اقتصادی بدیهیهای دیگرش را هم آورده ام و به بیانی گفتهام که شاید اقتصاد بازار آزاد و نظریهی بازار آزاد هم برای اقتصاد مقاومتی یک بدیل است.
در حالی که نظریهی تابآوری اقتصادی میگوید هرچه بازارت را به سمت جهان باز کنی و تعاملات خود را زیاد کنی، آسیبپذیری اقتصاد کم میشود درحالی که ما در مدل خودمان همین کار را که کردیم اقتصادمان شکنندهتر شد. به عنوان مثال ما خیلی روابط تجاری خوبی با امارات داشتیم، قاعدتا باید بر اساس این نظریه تعامل شکنندگی روابط ما کم میشد ولی اتفاقی که اخیرا افتاد این است که به همهی منافع به واسطه مقاصد سیاسی و شاید منافع دیگرشان پشت پا زدند و کلاً این سیستم فروپاشید. ولی من در این مقاله خیلی آن مباحث جهانی شدن یا نظریهی بازار آزاد را وارد نکردم ولی آن هم میتواند به عنوان یکی از نظریههای بدیل با نظریهی اقتصاد مقاومتی مقایسه بشود.
ناقد اول: (حجتالاسلام دکتر میرمعزی)
بسم الله الرحمن الرحیم
تشکر میکنیم از جناب آقای توکلی که این بحث را مطرح نمودند. بعضی از بحث ها کلیدی است و اگر درست فهمیده شود آن وقت مسیر مطالعاتیاش تا آخر درست میشود. این مطلب خیلی بحث کلیدی است چون بعضی ها با ادبیات غیر اسلامی وارد اقتصاد مقاومتی میشوند و از طریق آن ادبیات غیر اسلامی میخواهند تحلیل کنند که رهبری منظورشان همین است؛ در حالی که رهبری تصریح کردند که اقتصاد مقاومتی برگرفته از اندیشهی اقتصاد اسلامی و نظام اقتصادی اسلام است و ما باید اقتصاد مقاومتی را نسبت به خاستگاه و جایگاهش تصویر کنیم.
در اینجا یک ابهامی است که من متوجه نشدم و از آن سوال دارم. ببینید یک موقع است که شما نظام اقتصادی اسلام را به عنوان یک طرح ادبی - صرف نظر از شرایط محیطی و خارجی- این نظام را میخواهیم با چند رویکرد مطابقت بدهیم؟ اولین سوالتان این است که عدالت در این نظام چه میشود؟ رویکرد عدالت میخواهد این نظام را توضیح بدهد. در حقیقت عناصری که موجب عدالت در این نظام میشوند را میخواهد در یک نظریهی کلان منسجم بیان کند. این را میگوییم نظریهی کلان عدالت که در ظرف و دل نظام اقتصادی اسلام به عنوان اندیشه میبینیم.
فرض کنید کلان نظریهی عدالت را استخراج کردید حالا میگویید که امنیت چیست؟ یک کلان نظریه هم امنیت است. بعد بگویید رشد و توسعه چطور؟ ممکن است ما از نگاه اهداف مختلف به طرح نظری نگاه کنیم و تمام عناصری که به دلیل آن هدف در این نظام دیده شده است را ببینیم و در پی آن یک طرح نظری به لحاظ آن بشود طرح کرد.
آیا منظور شما از اقتصاد مقاومتی به عنوان اندیشه این است که ما کاری به شرایط نداریم و میخواهیم عناصری که موجب امنیت و استقلال در این نظام میشوند بگوییم چیست و آن را توضیح بدهیم تا اقتصاد مقاومتی به عنوان اندیشه بشود. اگر منظورتان این است چرا شرط وجود شرایط تهدید را میآورید؟
اشکال این است که شما وقتی میآیی نظریه اقتصاد اسلامی را به شرط وجود شرایط تهدید نگاه میکنی وارد تثبیت آن میشوی. فرق میکند اینکه شما یک کلام نظریه تولید کنید و نگاهت به نظام اقتصادی اسلام باشد،کاری به شرایط تهدید و غیر تهدید نداریم؛ میخواهیم خود این نظریه را بررسی کنیم و ببینیم عناصر استقلال و امنیت چگونه در اینجا دیده شده است.
در این بحث اول هیچ هدفی مقید به هدف دیگر نمیشود. عدالت هست، امنیت هست، توسعه و رشد هست؛ اینطوری نیست که بگوییم همهی اهداف مقید به امنیت هستند مگر در طرح نظریهی نظام، یکی از این سه هدف، هدف اول باشد. ما در اهداف نظام بین امنیت و عدالت و رشد؛ اگر این سه هدف را در نظر بگیریم؛ میشود اثبات کرد که رشد هدف دوم است ولی نسبت به امنیت و عدالت نمیشود رتبهبندی کرد.
اما اگر شما گفتید شرط وجود شرایط تحریم؛ به گونهای که هدف امنیت را میآورد هدف اول قرار میدهد. در نظریه هدف اول نیست ولی شرایط تهدید موجب شده است که این هدف، هدف اول بشود. وقتی شرط امنیت در شرایط تهدید، هدف اول میشود یعنی اینکه چینش این نظام – اگر یک نظام منعطف و قابل تطبیق بر شرایط مختلف باشد- طوری است که وقتی شرایط تهدید پیش میآید چینش را طوری میکند که آن شرایط پاسخ بدهد. آن وقت سوالتان این است که اگر شرط تهدید بود، عناصر نظام چطور تغییر میکنند و چه اتفاقی رخ میدهد؟
در اینجا آنچه که بنده عرض کردم همان چیزی است که شما گفتید، ولی من شرایط موقعیت ایران امروز را نگفتم و در آنجا گفتم که اگر نظام اسلامی با تهدیدی مواجه شود، که آن تهدید آنقدر جدی باشد که اصل نظام را محل خطر قرار بدهد.
در این صورت اتفاقاتی میافتد که عبارت است از :
یک. امنیت و استقلال و قدرت اقتصادی هدف اول میشود. یعنی اگر تزاحمی پیش آید حتی عدالت را پای امنیت ذبح میکنیم. چنانکه الآن داریم این کار را انجام میدهیم. الآن ما میدانیم که تحریم چه ضرباتی بر عدالت و فقر دارد. علت اینکه ما زیر بار شرایط تحریم نمیرویم که آن را برداریم چیست؟ اگر زیر بار برویم فشار به قشر و طبقات متوسط جامعه کمتر میشود ولی چون هدف امنیت و استقلال مهمتر است این کار را نمیکنیم.
بنده عرض کردم در شرایط تحریم اولین مسئلهای که پیش میآید در نظام اسلامی این است که بین هدف امنیت و عدالت و رشد، امنیت هدف اول میشود. یعنی همهی اهداف دیگر مقید به حفظ استقلال میشوند. که ایشان هم وقتی که توضیح دادند، بحث عدالت را مطرح نکردند ولی گفتند رشد مقید به امنیت میشود.
خلاصه عرضم این است که شما وقتی که میآیید مرحله اندیشه را مطرح میکنید، دیگر وارد شرط وجود شرایط تهدید نشوید. از سه جهت ما میتوانیم به اندیشهی نظام اقتصادی نگاه کنیم؛ از جهت امنیت و عدالت و رشد. و از هر جهت هم یک کلان نظریه پیدا کنیم؛ کلان نظریه پیشرفت اسلامی، کلان نظریه عدالت اسلامی، کلان نظریه امنیت اسلامی و اسمش را اقتصاد مقاوم بگذاریم. البته من اینگونه استنباط نکردم از صحبتهایی که مقام معظم رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی داشتندکه این کلان نظریه بدون در نظر گرفتن شرایط تحریم، خود نظام اقتصادی را از بعد استقلال نگاه کنیم و به آن بگوییم اقتصاد مقاومتی!
یک بحث دیگری نیز این است که ما میخواهیم تطبیق کنیم. یعنی این کلان نظریه اسلامی را که از بعد امنیت نگاه کردیم، میخواهیم مشکل امروز خودمان که با شرایط تهدید مواجه هستیم را حل نماییم. پس این سوال را مطرح میکنیم که نظام اقتصادی اسلام اگر با شرایط تهدید مواجه شود چه میشود؟ جواب این است که آن شکلی که نظام اقتصاد اسلامی به شرط شرایط تهدید پیدا میکند، آن شکل عبارت است از اقتصاد مقاومتی.
لذا من اشکال اصلی که در صحبتهای دکتر توکلی میبینم همان بحث نظری و اندیشهای است با صرفنظر از شرایط وجود هر شرطی، یک شرطی میگذاریم که در عالم واقعیت باشد. من معتقدم مقام معظم رهبری اقتصاد مقاومتی را شکل تحقق یافتهی اقتصاد اسلامی در شرایط تهدید میداند و فکر میکنم آقای توکلی هم همین را میگوید.
بحث تابآوری یک ویژگی در اقتصاد است و ما در ادبیات موجود چیزی تحت عنوان نظام اقتصادی تابآوری نداریم و آنچه که داریم تابآوری اقتصادی است که هر نظامی میتواند این را به عنوان صفت داشته باشد. به نظر من آنچه را که رهبری فرمودند نظریهپردازی جدید از پایگاه مفاهیم اسلامی است.و این بحث مقاومت یعنی همان تابآوری به عنوان یک صفت همه جا هست و همه جا هم روی آن بحث میکنند. یعنی اگر شما برای تابآوری اقتصادی بخواهید نظیری پیدا کنید؛ آن مقاومت اقتصادی است. ولی اقتصاد مقاومتی نظامی است که بنابر فرموده رهبری الگویی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام است. نظام اقتصادی اسلام یک نظام جهانشمول و جامع است. آن وقت ما در شرایط تهدید یک الگویی ارائه میدهیم که این الگو برای جهان اسلام الهام بخش باشد.
ناقد دوم : (حجت الاسلام والمسلمین دکتر معصومینیا)
نقد چینشی
یک نکتهای که میخواهم در مورد مقالهی ایشان عرض کنم این است که اگر مقاله را از لحاظ چینش و روش، یک مقدار مرتبتر مینوشتند، خیلی بهتر بود. چون من هم آنهایی که اقتصاد مقاومتی را به تابآوری و مقاومت اقتصادی و سایر دیدگاهها تفسیر کرده اند، اول مقالهی آنها را بیان کردم. چون نظریه اقتصاد مقاومتی که از جانب رهبری اعلام شده است، شامل عناصر کلیدی است و کار منطقی این بود که آقای توکلی عناصر کلیدی که در فرمایشات رهبری بود بیاورند و بعد فرمایشات مفصل خود را ارائه کنند. البته در اواسط مقاله آوردهاند و میشد بهتر و با نگاهی کامل تر آورد.
نقد بر تعریف
دوم- تعریفی که در این مقاله از نگاه آقای فرقانی در مورد اقتصاد مقاومتی آمده است تعریف ناقصی است. مثلا آموزههای اسلامی در عرصهی اقتصاد به نظر میرسد که تعریف جالبی نیست. یا در جایی دیگر، یکی از تعاریفی که از فرقانی نقل شده است میگوید که ضمن بررسی تعاریف ارائه شده از اقصاد اسلامی، تعاریف را به چهار دسته تقسیم کرده است؛ ناظر به اصول، اهداف، راهکارهای اقتصادی و رفتارشناسی.
در ادامه تعریف دیگری که آورده است این است که برخی از متفکران مسلمان اقتصاد اسلامی را به مطالعه، استخراج و به کارگیری گزارهها و اصول اسلامی در اقتصاد. این چه تغییری کرده است؟ به این معنا، مصادره مطلوب است. چیز زیادی به آدم نمیدهد. نمیتوانید شما برای مقایسه از آن استفاده کنید. یا مثلا در جای دیگر داریم : گروهی نیز اقتصاد اسلامی را مطالعهای در زمینه دستیابی به اهداف اسلامی در اقتصاد می دانند. خوب این چه تعریفی است؟ نه جامعیت دارد و نه عالمیت دارد.
بعضیها آمدند و گفتند مطالعاتی پیرامون مشکلات اقتصادی و راهحلهای آن در اسلام در نظر گرفته شده است. بسیار تعریف ناقصی است. یا مثلا برخی نیز اقتصاد اسلامی را به عنوان مطالعهی رفتار انسان مسلمان در انتخاب و تصمیمگیری دانستهاند. اقتصاد اسلامی این هست؟ بسیار تعریف ناقصی است.
همهی تعاریفی که ایشان نقل کردند ناقص است. همان تعریفی که آقای میرمعزی در کتابشان آوردهاند از همهی اینها بهتر و جامع است. مگر میشود نسبت اقتصاد مقاومتی را با این تعاریف سنجید؟ ولی شما مولفه های اقتصاد مقاومتی را در نظر بگیرید؛ چگونه میشود با این تعاریفی که آقای توکلی مطرح کردند سنجید که رابطهی اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی چیست؟ اگر به این نکات توجه شود فکر میکنم مقالهی آقای توکلی خیلی بهتر شود.
ابهام در تعریف اقتصاد اسلامی
در قسمتی از مقاله هم معلوم نشده است که منظورها از اقتصاد اسلامی در تعاریف چیست؟ مکتب اقتصادی اسلام است یا نظام اقتصادی اسلام؟ باید این مبانی روشن شود تا بشود بهتر قضاوت کرد. به نظر میرسد که اگر ما مجموعهای از فرمایشات رهبری را کنار هم قرار بدهیم کمااینکه دکتر توکلی در مقالهشان خیلی خوب اینها را کنار هم گذاشتهاند، درست است که وجه قالبش شرایط تهدید است ولی اختصاصی به شرایط تهدید ندارد، یعنی اگر شرایط تهدید هم برداشته شود اقتصاد مقاومتی هم معنا دارد. چطور؟ این بالنده بودنش و اینکه مردمی باشد و عدالت محور باشد و مردم رویکرد جهادی داشته باشند. حتی شرایط تهدید هم که نباشد عناصر اقتصاد مقاومتی میتواند اقتصاد را بالنده کند و فرمایشات آقای توکلی این را هم شامل میشود. یعنی اختصاصی به تهدید ندارد؛ گرچه اکثر فرمایشات آقای دکتر در مورد شرایط مکانی و زمانی حاضر و تهدیدات مقاومت هست.
در جایی دیگر که آقای توکلی گفتهاند که عناصر اقتصاد مقاومتی در سایر کشورها نیز بوده است، ظاهرا این عناصر را ندارند، ولی در کشورهای دیگر شرایط تهدیدی مثل وضعیت کنونی ما نبوده است. اما از مباحث تکیه به امکانات داخلی و مردمی بودن استفاده کردهاند که رشد کردهاند. بنابراین اگر فرمایش ایشان را جمع بندی کنیم، درک قالبیت با شرایط تهدید است و به یک عبارتی به خاطر همین اسمش را اقتصاد مقاومتی گذاشتهاند ولی مخصوص آن نیست.
آن وقت اگر ما این را درست کنار هم قرار بدهیم به نظر میرسد؛ شاید همین که فرموده اند الگویی برآمده از اقتصاد اسلامی به این معنا که تئوری های اقتصاد اسلامی ارائه شد و حالا دیگر چیزی نبود که در عرصهی عمل محقق و مشخص شود. چرا در سال ۱۳۷۶ یک طرحی به نام ساماندهی اقتصادی آنجا تدوین شد ولی هرگز به عرصهی عمل نرسید. اگر طرح ساماندهی اولیه عملیاتی میشد شاید شرایط اقتصادی ما طوری میشد که نیازی به وجود آمدن اقتصاد مقاومتی نمیبود ولی آن شرایط و آن طرح را از بین بردند و هرگز نگذاشتند به عمل برسد.
حضرت آقا اعتراض کردند و فراموش شد اعتراض ایشان. الآن به نظر میرسد که رهبری نظریهی اقتصاد مقاومتی را یکی برای شرایط تحریم و یکی هم برای عنوان یک الگوی قابل عمل مطرح ساختند. و آن اشکالی که همیشه به ما متوجه بوده است اینکه شما میگویید اقتصاد اسلامی در عمل چهکار کنیم؟ مدلهاتون چیست؟ مدل های عملیاتی دارید؟ عرصههای مختلف را چهکار کنیم؟
این نظریه با قالبیت شرایط تهدید، بیشتر یک الگوی عملیاتی است؛ گرچه جنبههای نظری هم دارد ولی یک چیزی است که مولفههایی که در این نظریه بیان شده است – من اسمش را نظریه میگذارم چون جنبههای نظری قویای هم دارد و پشتوانه دارد- ولی مولفههای استخراج و قابل عمل در درون این نظریه نمود بیشتری دارد. برخلاف چیزی که ما تحت عنوان اقتصاد اسلامی میگفتیم و هر کسی به ما میرسید میگفت حالا ما درعرصههای عملی چهکار کنیم؟
ایشان آمدند و یک قدمی بزرگی برداشتند علی رغم اینکه خودشان در یکی از بیاناتشان میفرمایند که من اقتصاددان نیستم ولی قشنگترین راه را نشان دادهاند. یعنی یک الگوی عملیاتی و مولفههای قابل عمل ارائه دادند که وقتی نگاه میکنی میبینی همهی عناصر نظام اقتصادی وجود دارد.
البته نظام اقتصادی اسلام به تعبیری مادر نظام اقتصاد مقاومتی است. اگر ما مولفهها را نگاه کنیم و مستند به کتاب و سنت کنیم میبینیم که از آن استخراج شده است منتها نظام اقتصادی اسلام جامعیت بیشتری دارد. چرا؟ چون در نظام اقتصادی اسلامی مبانی هست، مبانی بینشی هست. در آنجا صحبت از اصول راهبردی است و در اینجا بحثهای نظری به این صورت مطرح نیست ولی وقتی آنها را خوب بحث میکنیم و به عمل میخواهیم نزدیک شویم؛ اصول، اصول اقتصاد مقاومتی میشود.
یک بحث دیگر من این است که جناب آقای دکتر توکلی در جاهای مختلف یک تاکیدی روی بعضی اهداف کردهاند و وقتی خواستهاند مقایسه کنند به نظر من اگر همهی اهداف در اقتصاد مقاومتی را با هم در نظر بگیریم؛ این درست است و اینها را نمیشود از هم جدا کرد.
یک بحث دیگر هم نسبت اقتصاد مقاومتی با الگو را که بررسی کردیم، اصلا نپرداخته که مبنای شما در الگو چه هست؟ منظورتان از پیشرفت چیست؟ فقط دو یا سه هدف را گرفتید و مقایسه کردهاید. به نظر میرسد که یا این نباید جزء مقاله باشد یا باید مشخص بشود که منظور شما از الگو چیست؟ به نظر میرسد که یک مقایسهی ناقصی در این زمینه در مقاله شده است و آن دادههایی که لازم است که خواننده بتواند قضاوت کند، در آن صورت نگرفته است.
نکتهی آخر هم اینکه همینطور که دکتر میرمعزی گفتند گرچه نسبت بین اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی بسیار مهم است و اینکه این بحث روشن شود ولی به نظر من فارغ از این بحث آن چیزی که خود رهبری از ما می خواهد این است که ما بیشتر دنبال مدلهای عملیاتی اقتصاد مقاومتی باشیم. الآن مردمی بودن را میخواهیم عملیاتی کنیم، چطوری باید این کار را انجام دهیم؟ در این زمینهها محققین خیلی باید کار کنند. چون الآن وضعیتی که ما داریم و تفکر که مقابل ما هست و اقتصاد هم دست آنها است ما باید واقعا وجههی همت مان را در عملیاتی کردن مولفهها قرار بدهیم که انشاءالله راه خروج از وضعیت فعلی اقتصاد ایران فارغ از تهدید باشد.
323/ع